انسان در الگوی اسلامی پیشرفت /

با در نظر گرفتن این تعریف از الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت به عنوان مجموعه‌ای نظام‌مند از مفاهیم، اصول موضوعه، قوانین و راهبردها که در ساختاری منطقی و بر اساس اصول معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و انسان‌شناسی اسلام و در چهارچوب حقوق و اخلاق اسلامی به تحلیل وضعیت موجود ایران و تبیین وضعیت مطلوب آن و ارائه راهبردها برای تغییر وضعیت موجود اقدام می‌کند. علاوه بر اینکه این مجموعه می‌بایست ترکیبی ایرانی- اسلامی داشته باشند و معنایی خاص از پیشرفت مدنظر است که می‌بایست الزامات و نیازهای بومی انسان و جامعه‌ی ایرانی را درون خود داشته باشد. دو اصل اساسی دیگر، این الگو را می‌سازند که زیربنای اصلی این پژوهش نیز قرار گرفته‌اند. یکی جامعیت، که هم در مفهوم خود الگو نهفته است؛ زیرا ما الگو را نقشه‌ای جامع، تعریف کرده‌ایم. هم در اسلامی بودن الگو جای دارد؛ زیرا محتوای اسلام دربردارنده‌ی رابطه‌ی زندگی در دنیا و تأثیر آن بر حیات اخروی است. این محتوا هم به بیان رابطه انسان با خدا و هم به بیان رابطه انسان با خود و هم به بیان رابطه انسان با دیگران و هم به بیان رابطه انسان با طبیعت می‌پردازد. این امر جامعیت اسلام را در ابعاد متنوع زندگی انسان نشان می‌دهد. این جامعیت، مهم‌ترین عنصر تحقق‌بخش الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت خواهد بود زیرا جامع بودن یکی از ویژگی‌های اساسی هر الگوی پیشرفتی می‌باشد. بنابراین بر اساس معیار جامعیت، هر نوع مفهوم یا شاخصی که در طراحی و تحقق این الگوی پیشرفت دخیل باشد می‌بایست با در نظر گرفتن مبانی نظری (معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و انسان‌شناسی) اسلامی صورت گیرد.

دومین اصل زیربنایی که در پژوهش حاضر مورد بحث و بررسی قرار گرفته شد، انسان بود زیرا انسان پایه‌ی اصلی هر نوع پیشرفتی محسوب می‌شود. بنابراین پژوهش حاضر این تکلیف را بر عهده داشت تا با در نظر گرفتن این دو اصل جامعیت و پایه‌ی پیشرفت، انسان ایرانی را در راستای این جامعیت در ارتباط با خود، خدا، دیگر انسان‌ها و طبیعت مورد شناخت قرار دهد تا با شناخت چالش‌هایش در این مسائل و ارائه راه‌حل‌هایی برای حل این چالش‌ها، بتواند طراح و تحقق‌بخش الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باشد.

برای جمع‌بندی، مرور مبانی فکری و فلسفی حاکم بر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت در فصل دوم به ما تذکر می‌دهد که در وهله‌ی اول انسان تحقق‌بخش الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می‌بایست سه اصل حاکم بر اندیشه و عملش که در واقع راهنما و معیار او در همه‌ی ابعاد ارتباطی در زندگی می‌باشد یعنی معرفت‌شناسی، جهان‌بینی و انسان‌شناسی وی مطابق با آموزه‌های ایرانی و اسلامی باشد. زیرا دو منبع بومی سازنده هویت او، ایرانی و اسلامی است. در وهله‌ی دوم به این مهم رسیدیم که معنای انسان در یک تمدن مبتنی بر مبنای الهی و معنوی با معنای انسان در یک تمدن مبتنی بر مبنای مادی و دنیوی فرق می‌کند، در نتیجه مسئله‌ی پیشرفت و الگوی آن نیز نمی‌تواند در آنها یکسان باشد.

سومین نکته‌ای را که می‌توان از درون مؤلفه‌های حاکم بر این الگو استنتاج کرد این است که: انسانی باید تحقق‌بخش این الگو باشد که بسیار به مسئولیت خویش می‌اندیشد، معترض و خودآگاه است. رسالت عظیمی را بر دوش خویش حس می‌کند و عمل‌گرایانه خواهانه تغییر جامعه‌ی خویش است. او برای تحقق‌بخشی به عدالت مطلوب اسلامی که از آرمان‌های الگو است در هر مقام و جایگاهی قرار دارد به مبارزه با ظلم و ستم و بی‌عدالتی برمی‌خیزد.

چهارمین نکته نیز این مهم را تذکر می‌دهد که: انسان‌شناسی حاکم بر این الگو، بر این امر تأکید دارد که «پیشرفت کشور و تحولی که به پیشرفت منتهی می‌شود، باید طوری برنامه‌ریزی و ترتیب داده شود که انسان بتواند در آن به رشد و تعالی برسد؛ انسان در آن تحقیر نشود. هدف انتفاع انسانیت است، نه طبقه‌ای از انسان، حتی نه انسان ایرانی. پیشرفتی که ما می‌خواهیم بر اساس اسلام و با تفکر اسلامی معنا کنیم، فقط برای انسان ایرانی سودمند نیست، چه برسد بگوییم برای طبقه‌ای خاص. این پیشرفت، برای کل بشریت و برای انسانیت است. نقطه‌ی تفارق اساسی، نگاه به انسان است». این یعنی ما به اندیشه‌ای نو و انسانی نو نیاز داریم. انسانی چند بعدی، که همه‌ی ابعاد انسانی خود یعنی عرفانی، مادی، تخیلی، اخلاقی، شعوری و ذهنی را دارد. انسانی که به قول شریعتی، گویی، بتواند مولوی، بودا، مزدک را با هم در خود جمع کند و همه زندگی خویش را در راستای این کار معرفی کند. انسانی که جهان‌بینی حاکم بر اندیشه‌ی او، علی‌رغم تفاوت‌های ظاهری بین انسان‌ها، به فطرت مشترک آنها توجه دارد. البته، دست یافتن به جهان‌بینی که هر سه گونه این انسان‌های ذکر شده با هم سازش و آمیزش زیبا و طبیعی یافته باشند؛ کاری است که رنج، جهاد، اجتهاد، اخلاص، ایثار، نبوغ، دانش، آگاهی، تجربه و پشتکار بسیاری می‌طلبد. در قدم بعدی، سراغ واقعیت‌های زندگی انسان ایرانی رفتیم تا با توجه به واقعیت زندگی دیروز و امروز انسان ایرانی، انسان مناسب از این وجه (انسان ایرانی در پیوند با واقعیت‌های زندگی‌اش) را از دل چالش‌هایی که با آن روبه‌رو هست بیرون کشیم. چالش‌هایی که در چهار وجه اصلی زندگی‌اش قرار دارند: چالش‌های هویتی، دینی، شهروندی و زیست‌محیطی. زیرا با در پیش گرفتن نگاهی واقع‌گرا ولی آرمان‌بین می‌خواستیم نمونه‌ای از انسان مناسب برای تحقق‌بخشی الگوی اسلامی- ایرانی معرفی کنیم. به همین دلیل در هر فصل، انسان را با چالش‌های چهار حوزه ارتباطاتی مهم زندگی او مورد شناخت قرار دادیم، زیرا که معتقدیم واقعیت‌ها را باید از دل چالش‌ها بیرون کشید و تا مسائل پیش روی انسان ایرانی به طور دقیق آسیب‌شناسی نشوند، ارائه راه‌حل برای رساندن او به پیشرفت مطلوبش (الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت) محقق نخواهد شد.

بنابراین، پنجمین نتیجه‌ای که بررسی این پژوهش به دنبال آن بود و در حد توان به آن دست یافت؛ این بود که انسان تحقق‌بخش الگوی اسلامی- ایرانی را ابتدا با چالش‌های هویتی‌اش آشنا کنیم و سپس هویت‌شناسی کنیم از این نظر که چه نوع انسانی با چه هویتی، می‌تواند این الگو را اجرا کند؟ زیرا همان‌طور که در فصل چالش‌های هویتی گفتیم، تا زمانی که انسانی خودش را نشناسد و تکلیفش با خودش مشخص نشود نمی‌تواند به آرمان‌ها و الگوی پیشرفت مطلوب خود دست یابد. علاوه بر این، تجربیات به دست آمده، حاصل از مطالعات سیر پیشرفت انسان ایرانی و جامعه‌ی ایران نیز این مهم را ثابت کرده‌اند. مطالعاتی که نشان می‌دهند در هر برهه از تاریخ که انسان ایرانی می‌خواسته، پیشرفتی را برای خود رقم بزند و از خود می‌پرسد چرا عقب ‌مانده‌ام و چه باید کنم؟ معمولاً پاسخ به این سؤال‌ها با این نقطه‌ضعف همراه بوده که به درستی خود را نمی‌شناخته است. به همین دلیل در این راه در موارد متعددی با از خودبیگانگی مواجه می‌شده و از خود می‌پرسیده به راستی من کیستم؟! با توجه به این نکته، ما آمدیم چالش‌های هویتی که انسان ایرانی با آن مواجه بوده است را بررسی کردیم و در ضمن پاسخ‌های ارائه شده به این چالش‌ها هم مطرح کردیم؛ شاید بتوانیم این نکته را به مخاطب خود (انسان ایرانی) در درجه‌ی اول یادآوری کنیم که در مسیر هویت‌یابی، هرگونه کوتاهی در شناخت دقیق منابع هویت‌ساز خود (هویت ایرانی- اسلامی و مدرن در عصر جهانی)، از خودبیگانگی، کندی و گاهی توقف در مسیر حرکت به سمت پیشرفت مطلوب را در پی خواهد آورد.

در درجه‌ی دوم، اینکه انسان ایرانی برای شناخت خویشتن حقیقی خود و همچنین فهم مسائل امروز جامعه خود، نیازی قطعی دارد که به تاریخ کشور خود رجوع کند. مرور تجربه‌های تاریخی و شناخت وقایع آن می‌تواند خلاصه‌ای از زندگی اجتماعی و ارزش‌های والای انسانی را برای انسان امروز به ارمغان آورد. این نکته به معنای بازگشت به گذشته و غرق در مفاهیم آن نیست، به این معناست که با الهام از گذشته می‌توان آینده را ساخت. از طرف دیگر تعلق خاطر به گذشته نباید تنها برای تفاخر و تظاهر باشد، زیرا در این صورت هویت ما در همان گذشته باقی خواهد ماند. تبیین هویت مطلوب انسان ایرانی نیاز به بازخوانی گذشته و تناسب با مطالبات حال دارد که از پیوند آن، آینده‌ی پیشرفت او بنیان‌گذاری می‌شود. همین بازخوانی گذشته است که ما را به هویت ایرانی و اسلامی‌مان می‌رساند و می‌توانیم با رجوع به منابع آنها (کتاب، سنت، ادبیات، تاریخ، اندیشمندان و …) خویشتن حقیقی خود را پیدا کنیم و پیشرفت مطلوب آن را رقم بزنیم و تناسب با مطالبات حال به ما یادآوری می‌کند؛ بخشی از هویت، فرهنگ و زندگی ما مدرن شده است؛ پس باید هوشمندانه و آگاهانه، ویژگی‌های این منابع هویتی را گزینش کنیم تا بتوانیم در جایگاه انسانی خودآگاه با هویت ایرانی- اسلامی و مدرن، مستمر و مصمم در مسیر پیشرفت مطلوب که در قالب الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت ترسیم شده، به جلو رویم. در ادامه نیز با مبنا قرار دادن این سه منبع هویتی برای انسان تحقق‌بخش الگو، به شناخت دیگر چالش‌هایش در سایر حوزه‌های ارتباطی‌اش پرداختیم.

به عنوان ششمین نتیجه، در بررسی چالش‌های دینی انسان ایرانی، در درجه‌ی اول در پی این امر بودیم که بر اهمیت مسئله‌ی دین‌مداری و معنویت‌گرایی تأکید داشته باشیم. از این منظر به بررسی معنویت‌گرایی و رواج انواع آن در عصر حاضر پرداختیم تا بگوییم گرایش دوباره به معنویت نشان از بحرانی است که انسان‌ها در نبود عنصر دین‌گرایی و معنویت خواهی که تجلی اصلی آن در خداجویی حقیقی نهفته است، با آن مواجه شده‌اند. اگرچه رواج معنویت‌گرایی‌های متنوع گواه از بازگشت انسان به سوی معنویت و دین است و گویی انسان امروز بیشتر دنبال گمشده‌ی دیرینه‌ی خود می‌گردد. اما این نوع معنویت‌ها چون خداجویی حقیقی و آرامش واقعی را که انسان همواره به دنبال آن بوده است را در پی ندارد خود بحرانی در دل بحرانی دیگر را برای انسان امروز به وجود آورده است. به همین دلیل عصر حاضر را عصر بحران معنویت می‌گویند. بنابراین ما در این فصل از پژوهش، به بررسی چالش‌های معنویت‌گرایی پرداختیم. چالش‌هایی که حکایت از خلأ یا کم‌رنگ شدن عنصر معنویت‌خواهی حقیقی در عصر جهانی و به تبع انسان ایرانی دارد. بنابراین صرف شناخت ایده‌آل‌ها و آرمان‌های معنویت‌گرایی کفایت نمی‌کند، بلکه باید مشکلات، چالش‌ها و موانع را در این راه، دقیق و همه جانبه شناخت. تا با رفع آنها، به تدریج به سوی آرمان‌ها و الگو گام برداشت. در اینجا، یکی از راه‌های مهم برای رفع چالش‌هایی که در عرصه‌ی معنویت‌گرایی انسان ایرانی با آن مواجه است را در رجوع آگاهانه‌ی او به تعالیم ناب مکتب اسلام و مذهب تشیع، پیشنهاد دادیم.

هفتمین خروجی این پژوهش از فصل پنج بیرون می‌آید. در اینجا هم نیز ذکر چالش‌های شهروندی به همین منظور بود تا درد به خوبی شناخته شود تا درمان آسان‌تر صورت پذیرد. در نتیجه انسان ایرانی بتواند با شناخت سیر تکامل شهروندی و در کل روابط میان انسانی در سه منبع هویت‌ساز (ایرانی، اسلامی و غربی) خود، اصول اخلاقی مناسبی را برای بهبود رفتار میان انسانی خویش و ارتقاء جایگاه خویش، در قالب شهروند ملی و جهانی، از دل آموزه‌های این سه منبع بیرون کشد. بنابراین انسان ایرانی زمانی می‌تواند در عرصه زندگی پیشرفت کند و تحقق‌بخش امنیت، عدالت، تعاون، حکومت، عزت ملی و حتی رفاه و آزادی واقعی باشد که در روابط خود با سایر انسان‌ها، به تبعیت از آموزه‌های اسلامی و ایرانی با عشق، محبت، انصاف، بخشش و غیره اصول اخلاقی روابط انسانی را رعایت کند و قانون مداری و تعهد به قانون، مسئولیت‌پذیری و غیره را از آموزه‌های شهروندی جهانی گزینش کند و در روابط خود با دیگران تسلیم الزاماتی که آموزه‌های مدرن در چهارچوب عقلانیت سودمحور، جهان‌بینی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی دنیوی ترویج می‌کند، نشود.

هشتمین ویژگی که انسان ایرانی باید کسب کند تا بتواند یکی دیگر از آرمان‌های ترسیم شده در الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، را تحقق بخشد. بهبود رابطه‌اش با طبیعت است. رابطه‌ای که ذیل عنوان چالش‌های زیست‌محیطی به آن پرداختیم. این مسئله سوای اینکه یکی از دغدغه‌های مهم و بحران‌ساز انسان عصر حاضر است که می‌بایست مورد شناخت و آسیب‌شناسی قرار می‌گرفت، مانند سه مسئله‌ی دیگری که بررسی کردیم؛ حتماً باید چالش‌های مرتبط با آن مورد شناخت قرار گیرد تا بتوانیم تکه‌ای دیگر از پازل الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی را که به زیبایی طبیعت، سلامت محیط‌زیست و ارتباط انسان با طبیعت اختصاص دارد را تکمیل کنیم. مانند سایر نتایجی که از بررسی سه چالش دیگر به دست آمد در این ارتباط نیز، انسان ایرانی باید رجوعی داشته باشد به منابع بومی خود، تا بار دیگر احساس یگانگی و دوستی را که در رابطه خود با طبیعت داشت، احیا کند. همچنین با مطالعه‌ی روند ارتباط انسان مدرن با طبیعت و تصرف و یک جانبه‌گرایی که در این ارتباط، حول محور بودن انسان نسبت به طبیعت صورت گرفت، از برقراری این گونه ارتباط مخرب با طبیعت که متأسفانه امروز خواه‌ناخواه به حوزه‌ی رفتاری وی با طبیعت وارد شده، به طور جدی بپرهیزد.

نهمین نتیجه‌ای که از منظر اخلاقی می‌توانیم از کل این پژوهش برداشت کنیم این است که: مدعیات اخلاقی انسان ایرانی از بعد منابع ایرانی- اسلامی‌اش، در بسیاری موارد با مدعیات انسان مدرن مغایرت دارد. مغایرتی که در قدسی‌گرایی یکی و دنیوی‌گرایی دیگری می‌توان آن را نشان داد. انسان در منابع ایرانی و اسلامی به واسطه‌ی خداگونگی‌اش و غلبه‌ی بعد قدسی در او، واجد سه خصوصیت و فضیلت اخلاقی است؛ تواضع، احسان و صداقت. به موجب این سه فضیلت، فرد خود را از خود تهی کرده، واقعیت را آن گونه که هست، می‌بیند. وی به واسطه‌ی تهی شدن از خود، آماده‌ی دریافت اصل واقعیت است. چنین انسانی موجودات و رویدادها را، آن گونه که خود می‌خواهد نمی‌بیند؛ بلکه در نزد او، درک هر رویداد خارجی، همان‌گونه که هستند صورت می‌پذیرد. اگر انسانی موفق به حق‌طلبی شد، به شخص دیگر چنان نگریست که گویی خودش است و اشیاء و امور را چنان‌که هستند نگریست؛ از نظر اخلاقی، مظهر انسان خداگونه است. این در حالی است که در برداشت مدرن از انسان، آدمیان نه تنها خویشتن را از خود تهی نمی‌کنند، بلکه بر عکس برای یک جنبه و ساحتی از جنبه‌ها و ساحات خود، نوعی قداست قائل‌اند؛ به طوری که گویی هیچ چیزی را به اندازه‌ی خود شگفت‌انگیز و قابل اعتنا نمی‌دانند. با این توضیح، می‌توان اذعان داشت که انسان در منابع ایرانی- اسلامی، از خاستگاه، مسئولیت و رسالتی قدسی و الهی برخوردار است و در این راستا، هر فهم، ادراک و تفسیر اخلاقی، انسان‌شناختی، علمی و فلسفی که او را از این الوهیت بازدارد، وی را از هویت اصیل و خداگونه‌ی خود منحرف و شأن خلیفه‌اللهی او را انکار کرده است.

سرانجام به عنوان کلام پایانی، نکته‌ی دهم این مهم را باید تذکر دهد که: الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را مجموعه‌ای از حوزه‌های متنوع و متعدد می‌سازند. جهان‌بینی، انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی حاکم بر الگو مبانی فلسفی آن را می‌سازند؛ که طبیعتاً از درون منابع بومی‌مان استخراج می‌شوند و حوزه‌های خرد آن، مسائلی چون هویت، دین، سیاست، اقتصاد، طبیعت، اجتماع، زندگی، علم و غیره را در برمی‌گیرد. بنابراین شناخت هر یک از این حوزه‌ها، آسیب‌شناسی و بررسی چالش‌های هر یک و سرانجام ارائه راه‌حل برای رفع مشکلات موجود در هر حوزه که مانع رسیدن به آرمان‌های پیشرفت در الگوی اسلامی- ایرانی شده است، نیاز به مطالعه، تخصص و پژوهش‌های متنوعی از این قبیل پژوهش، دارد.



جمعه 22 دی 1396 | 9:49 | محمد . ش |

با در نظر گرفتن این تعریف از الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت به عنوان مجموعه‌ای نظام‌مند از مفاهیم، اصول موضوعه، قوانین و راهبردها که در ساختاری منطقی و بر اساس اصول معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و انسان‌شناسی اسلام و در چهارچوب حقوق و اخلاق اسلامی به تحلیل وضعیت موجود ایران و تبیین وضعیت مطلوب آن و ارائه راهبردها برای تغییر وضعیت موجود اقدام می‌کند. علاوه بر اینکه این مجموعه می‌بایست ترکیبی ایرانی- اسلامی داشته باشند و معنایی خاص از پیشرفت مدنظر است که می‌بایست الزامات و نیازهای بومی انسان و جامعه‌ی ایرانی را درون خود داشته باشد. دو اصل اساسی دیگر، این الگو را می‌سازند که زیربنای اصلی این پژوهش نیز قرار گرفته‌اند. یکی جامعیت، که هم در مفهوم خود الگو نهفته است؛ زیرا ما الگو را نقشه‌ای جامع، تعریف کرده‌ایم. هم در اسلامی بودن الگو جای دارد؛ زیرا محتوای اسلام دربردارنده‌ی رابطه‌ی زندگی در دنیا و تأثیر آن بر حیات اخروی است. این محتوا هم به بیان رابطه انسان با خدا و هم به بیان رابطه انسان با خود و هم به بیان رابطه انسان با دیگران و هم به بیان رابطه انسان با طبیعت می‌پردازد. این امر جامعیت اسلام را در ابعاد متنوع زندگی انسان نشان می‌دهد. این جامعیت، مهم‌ترین عنصر تحقق‌بخش الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت خواهد بود زیرا جامع بودن یکی از ویژگی‌های اساسی هر الگوی پیشرفتی می‌باشد. بنابراین بر اساس معیار جامعیت، هر نوع مفهوم یا شاخصی که در طراحی و تحقق این الگوی پیشرفت دخیل باشد می‌بایست با در نظر گرفتن مبانی نظری (معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و انسان‌شناسی) اسلامی صورت گیرد.

دومین اصل زیربنایی که در پژوهش حاضر مورد بحث و بررسی قرار گرفته شد، انسان بود زیرا انسان پایه‌ی اصلی هر نوع پیشرفتی محسوب می‌شود. بنابراین پژوهش حاضر این تکلیف را بر عهده داشت تا با در نظر گرفتن این دو اصل جامعیت و پایه‌ی پیشرفت، انسان ایرانی را در راستای این جامعیت در ارتباط با خود، خدا، دیگر انسان‌ها و طبیعت مورد شناخت قرار دهد تا با شناخت چالش‌هایش در این مسائل و ارائه راه‌حل‌هایی برای حل این چالش‌ها، بتواند طراح و تحقق‌بخش الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باشد.

برای جمع‌بندی، مرور مبانی فکری و فلسفی حاکم بر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت در فصل دوم به ما تذکر می‌دهد که در وهله‌ی اول انسان تحقق‌بخش الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می‌بایست سه اصل حاکم بر اندیشه و عملش که در واقع راهنما و معیار او در همه‌ی ابعاد ارتباطی در زندگی می‌باشد یعنی معرفت‌شناسی، جهان‌بینی و انسان‌شناسی وی مطابق با آموزه‌های ایرانی و اسلامی باشد. زیرا دو منبع بومی سازنده هویت او، ایرانی و اسلامی است. در وهله‌ی دوم به این مهم رسیدیم که معنای انسان در یک تمدن مبتنی بر مبنای الهی و معنوی با معنای انسان در یک تمدن مبتنی بر مبنای مادی و دنیوی فرق می‌کند، در نتیجه مسئله‌ی پیشرفت و الگوی آن نیز نمی‌تواند در آنها یکسان باشد.

سومین نکته‌ای را که می‌توان از درون مؤلفه‌های حاکم بر این الگو استنتاج کرد این است که: انسانی باید تحقق‌بخش این الگو باشد که بسیار به مسئولیت خویش می‌اندیشد، معترض و خودآگاه است. رسالت عظیمی را بر دوش خویش حس می‌کند و عمل‌گرایانه خواهانه تغییر جامعه‌ی خویش است. او برای تحقق‌بخشی به عدالت مطلوب اسلامی که از آرمان‌های الگو است در هر مقام و جایگاهی قرار دارد به مبارزه با ظلم و ستم و بی‌عدالتی برمی‌خیزد.

چهارمین نکته نیز این مهم را تذکر می‌دهد که: انسان‌شناسی حاکم بر این الگو، بر این امر تأکید دارد که «پیشرفت کشور و تحولی که به پیشرفت منتهی می‌شود، باید طوری برنامه‌ریزی و ترتیب داده شود که انسان بتواند در آن به رشد و تعالی برسد؛ انسان در آن تحقیر نشود. هدف انتفاع انسانیت است، نه طبقه‌ای از انسان، حتی نه انسان ایرانی. پیشرفتی که ما می‌خواهیم بر اساس اسلام و با تفکر اسلامی معنا کنیم، فقط برای انسان ایرانی سودمند نیست، چه برسد بگوییم برای طبقه‌ای خاص. این پیشرفت، برای کل بشریت و برای انسانیت است. نقطه‌ی تفارق اساسی، نگاه به انسان است». این یعنی ما به اندیشه‌ای نو و انسانی نو نیاز داریم. انسانی چند بعدی، که همه‌ی ابعاد انسانی خود یعنی عرفانی، مادی، تخیلی، اخلاقی، شعوری و ذهنی را دارد. انسانی که به قول شریعتی، گویی، بتواند مولوی، بودا، مزدک را با هم در خود جمع کند و همه زندگی خویش را در راستای این کار معرفی کند. انسانی که جهان‌بینی حاکم بر اندیشه‌ی او، علی‌رغم تفاوت‌های ظاهری بین انسان‌ها، به فطرت مشترک آنها توجه دارد. البته، دست یافتن به جهان‌بینی که هر سه گونه این انسان‌های ذکر شده با هم سازش و آمیزش زیبا و طبیعی یافته باشند؛ کاری است که رنج، جهاد، اجتهاد، اخلاص، ایثار، نبوغ، دانش، آگاهی، تجربه و پشتکار بسیاری می‌طلبد. در قدم بعدی، سراغ واقعیت‌های زندگی انسان ایرانی رفتیم تا با توجه به واقعیت زندگی دیروز و امروز انسان ایرانی، انسان مناسب از این وجه (انسان ایرانی در پیوند با واقعیت‌های زندگی‌اش) را از دل چالش‌هایی که با آن روبه‌رو هست بیرون کشیم. چالش‌هایی که در چهار وجه اصلی زندگی‌اش قرار دارند: چالش‌های هویتی، دینی، شهروندی و زیست‌محیطی. زیرا با در پیش گرفتن نگاهی واقع‌گرا ولی آرمان‌بین می‌خواستیم نمونه‌ای از انسان مناسب برای تحقق‌بخشی الگوی اسلامی- ایرانی معرفی کنیم. به همین دلیل در هر فصل، انسان را با چالش‌های چهار حوزه ارتباطاتی مهم زندگی او مورد شناخت قرار دادیم، زیرا که معتقدیم واقعیت‌ها را باید از دل چالش‌ها بیرون کشید و تا مسائل پیش روی انسان ایرانی به طور دقیق آسیب‌شناسی نشوند، ارائه راه‌حل برای رساندن او به پیشرفت مطلوبش (الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت) محقق نخواهد شد.

بنابراین، پنجمین نتیجه‌ای که بررسی این پژوهش به دنبال آن بود و در حد توان به آن دست یافت؛ این بود که انسان تحقق‌بخش الگوی اسلامی- ایرانی را ابتدا با چالش‌های هویتی‌اش آشنا کنیم و سپس هویت‌شناسی کنیم از این نظر که چه نوع انسانی با چه هویتی، می‌تواند این الگو را اجرا کند؟ زیرا همان‌طور که در فصل چالش‌های هویتی گفتیم، تا زمانی که انسانی خودش را نشناسد و تکلیفش با خودش مشخص نشود نمی‌تواند به آرمان‌ها و الگوی پیشرفت مطلوب خود دست یابد. علاوه بر این، تجربیات به دست آمده، حاصل از مطالعات سیر پیشرفت انسان ایرانی و جامعه‌ی ایران نیز این مهم را ثابت کرده‌اند. مطالعاتی که نشان می‌دهند در هر برهه از تاریخ که انسان ایرانی می‌خواسته، پیشرفتی را برای خود رقم بزند و از خود می‌پرسد چرا عقب ‌مانده‌ام و چه باید کنم؟ معمولاً پاسخ به این سؤال‌ها با این نقطه‌ضعف همراه بوده که به درستی خود را نمی‌شناخته است. به همین دلیل در این راه در موارد متعددی با از خودبیگانگی مواجه می‌شده و از خود می‌پرسیده به راستی من کیستم؟! با توجه به این نکته، ما آمدیم چالش‌های هویتی که انسان ایرانی با آن مواجه بوده است را بررسی کردیم و در ضمن پاسخ‌های ارائه شده به این چالش‌ها هم مطرح کردیم؛ شاید بتوانیم این نکته را به مخاطب خود (انسان ایرانی) در درجه‌ی اول یادآوری کنیم که در مسیر هویت‌یابی، هرگونه کوتاهی در شناخت دقیق منابع هویت‌ساز خود (هویت ایرانی- اسلامی و مدرن در عصر جهانی)، از خودبیگانگی، کندی و گاهی توقف در مسیر حرکت به سمت پیشرفت مطلوب را در پی خواهد آورد.

در درجه‌ی دوم، اینکه انسان ایرانی برای شناخت خویشتن حقیقی خود و همچنین فهم مسائل امروز جامعه خود، نیازی قطعی دارد که به تاریخ کشور خود رجوع کند. مرور تجربه‌های تاریخی و شناخت وقایع آن می‌تواند خلاصه‌ای از زندگی اجتماعی و ارزش‌های والای انسانی را برای انسان امروز به ارمغان آورد. این نکته به معنای بازگشت به گذشته و غرق در مفاهیم آن نیست، به این معناست که با الهام از گذشته می‌توان آینده را ساخت. از طرف دیگر تعلق خاطر به گذشته نباید تنها برای تفاخر و تظاهر باشد، زیرا در این صورت هویت ما در همان گذشته باقی خواهد ماند. تبیین هویت مطلوب انسان ایرانی نیاز به بازخوانی گذشته و تناسب با مطالبات حال دارد که از پیوند آن، آینده‌ی پیشرفت او بنیان‌گذاری می‌شود. همین بازخوانی گذشته است که ما را به هویت ایرانی و اسلامی‌مان می‌رساند و می‌توانیم با رجوع به منابع آنها (کتاب، سنت، ادبیات، تاریخ، اندیشمندان و …) خویشتن حقیقی خود را پیدا کنیم و پیشرفت مطلوب آن را رقم بزنیم و تناسب با مطالبات حال به ما یادآوری می‌کند؛ بخشی از هویت، فرهنگ و زندگی ما مدرن شده است؛ پس باید هوشمندانه و آگاهانه، ویژگی‌های این منابع هویتی را گزینش کنیم تا بتوانیم در جایگاه انسانی خودآگاه با هویت ایرانی- اسلامی و مدرن، مستمر و مصمم در مسیر پیشرفت مطلوب که در قالب الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت ترسیم شده، به جلو رویم. در ادامه نیز با مبنا قرار دادن این سه منبع هویتی برای انسان تحقق‌بخش الگو، به شناخت دیگر چالش‌هایش در سایر حوزه‌های ارتباطی‌اش پرداختیم.

به عنوان ششمین نتیجه، در بررسی چالش‌های دینی انسان ایرانی، در درجه‌ی اول در پی این امر بودیم که بر اهمیت مسئله‌ی دین‌مداری و معنویت‌گرایی تأکید داشته باشیم. از این منظر به بررسی معنویت‌گرایی و رواج انواع آن در عصر حاضر پرداختیم تا بگوییم گرایش دوباره به معنویت نشان از بحرانی است که انسان‌ها در نبود عنصر دین‌گرایی و معنویت خواهی که تجلی اصلی آن در خداجویی حقیقی نهفته است، با آن مواجه شده‌اند. اگرچه رواج معنویت‌گرایی‌های متنوع گواه از بازگشت انسان به سوی معنویت و دین است و گویی انسان امروز بیشتر دنبال گمشده‌ی دیرینه‌ی خود می‌گردد. اما این نوع معنویت‌ها چون خداجویی حقیقی و آرامش واقعی را که انسان همواره به دنبال آن بوده است را در پی ندارد خود بحرانی در دل بحرانی دیگر را برای انسان امروز به وجود آورده است. به همین دلیل عصر حاضر را عصر بحران معنویت می‌گویند. بنابراین ما در این فصل از پژوهش، به بررسی چالش‌های معنویت‌گرایی پرداختیم. چالش‌هایی که حکایت از خلأ یا کم‌رنگ شدن عنصر معنویت‌خواهی حقیقی در عصر جهانی و به تبع انسان ایرانی دارد. بنابراین صرف شناخت ایده‌آل‌ها و آرمان‌های معنویت‌گرایی کفایت نمی‌کند، بلکه باید مشکلات، چالش‌ها و موانع را در این راه، دقیق و همه جانبه شناخت. تا با رفع آنها، به تدریج به سوی آرمان‌ها و الگو گام برداشت. در اینجا، یکی از راه‌های مهم برای رفع چالش‌هایی که در عرصه‌ی معنویت‌گرایی انسان ایرانی با آن مواجه است را در رجوع آگاهانه‌ی او به تعالیم ناب مکتب اسلام و مذهب تشیع، پیشنهاد دادیم.

هفتمین خروجی این پژوهش از فصل پنج بیرون می‌آید. در اینجا هم نیز ذکر چالش‌های شهروندی به همین منظور بود تا درد به خوبی شناخته شود تا درمان آسان‌تر صورت پذیرد. در نتیجه انسان ایرانی بتواند با شناخت سیر تکامل شهروندی و در کل روابط میان انسانی در سه منبع هویت‌ساز (ایرانی، اسلامی و غربی) خود، اصول اخلاقی مناسبی را برای بهبود رفتار میان انسانی خویش و ارتقاء جایگاه خویش، در قالب شهروند ملی و جهانی، از دل آموزه‌های این سه منبع بیرون کشد. بنابراین انسان ایرانی زمانی می‌تواند در عرصه زندگی پیشرفت کند و تحقق‌بخش امنیت، عدالت، تعاون، حکومت، عزت ملی و حتی رفاه و آزادی واقعی باشد که در روابط خود با سایر انسان‌ها، به تبعیت از آموزه‌های اسلامی و ایرانی با عشق، محبت، انصاف، بخشش و غیره اصول اخلاقی روابط انسانی را رعایت کند و قانون مداری و تعهد به قانون، مسئولیت‌پذیری و غیره را از آموزه‌های شهروندی جهانی گزینش کند و در روابط خود با دیگران تسلیم الزاماتی که آموزه‌های مدرن در چهارچوب عقلانیت سودمحور، جهان‌بینی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی دنیوی ترویج می‌کند، نشود.

هشتمین ویژگی که انسان ایرانی باید کسب کند تا بتواند یکی دیگر از آرمان‌های ترسیم شده در الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، را تحقق بخشد. بهبود رابطه‌اش با طبیعت است. رابطه‌ای که ذیل عنوان چالش‌های زیست‌محیطی به آن پرداختیم. این مسئله سوای اینکه یکی از دغدغه‌های مهم و بحران‌ساز انسان عصر حاضر است که می‌بایست مورد شناخت و آسیب‌شناسی قرار می‌گرفت، مانند سه مسئله‌ی دیگری که بررسی کردیم؛ حتماً باید چالش‌های مرتبط با آن مورد شناخت قرار گیرد تا بتوانیم تکه‌ای دیگر از پازل الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی را که به زیبایی طبیعت، سلامت محیط‌زیست و ارتباط انسان با طبیعت اختصاص دارد را تکمیل کنیم. مانند سایر نتایجی که از بررسی سه چالش دیگر به دست آمد در این ارتباط نیز، انسان ایرانی باید رجوعی داشته باشد به منابع بومی خود، تا بار دیگر احساس یگانگی و دوستی را که در رابطه خود با طبیعت داشت، احیا کند. همچنین با مطالعه‌ی روند ارتباط انسان مدرن با طبیعت و تصرف و یک جانبه‌گرایی که در این ارتباط، حول محور بودن انسان نسبت به طبیعت صورت گرفت، از برقراری این گونه ارتباط مخرب با طبیعت که متأسفانه امروز خواه‌ناخواه به حوزه‌ی رفتاری وی با طبیعت وارد شده، به طور جدی بپرهیزد.

نهمین نتیجه‌ای که از منظر اخلاقی می‌توانیم از کل این پژوهش برداشت کنیم این است که: مدعیات اخلاقی انسان ایرانی از بعد منابع ایرانی- اسلامی‌اش، در بسیاری موارد با مدعیات انسان مدرن مغایرت دارد. مغایرتی که در قدسی‌گرایی یکی و دنیوی‌گرایی دیگری می‌توان آن را نشان داد. انسان در منابع ایرانی و اسلامی به واسطه‌ی خداگونگی‌اش و غلبه‌ی بعد قدسی در او، واجد سه خصوصیت و فضیلت اخلاقی است؛ تواضع، احسان و صداقت. به موجب این سه فضیلت، فرد خود را از خود تهی کرده، واقعیت را آن گونه که هست، می‌بیند. وی به واسطه‌ی تهی شدن از خود، آماده‌ی دریافت اصل واقعیت است. چنین انسانی موجودات و رویدادها را، آن گونه که خود می‌خواهد نمی‌بیند؛ بلکه در نزد او، درک هر رویداد خارجی، همان‌گونه که هستند صورت می‌پذیرد. اگر انسانی موفق به حق‌طلبی شد، به شخص دیگر چنان نگریست که گویی خودش است و اشیاء و امور را چنان‌که هستند نگریست؛ از نظر اخلاقی، مظهر انسان خداگونه است. این در حالی است که در برداشت مدرن از انسان، آدمیان نه تنها خویشتن را از خود تهی نمی‌کنند، بلکه بر عکس برای یک جنبه و ساحتی از جنبه‌ها و ساحات خود، نوعی قداست قائل‌اند؛ به طوری که گویی هیچ چیزی را به اندازه‌ی خود شگفت‌انگیز و قابل اعتنا نمی‌دانند. با این توضیح، می‌توان اذعان داشت که انسان در منابع ایرانی- اسلامی، از خاستگاه، مسئولیت و رسالتی قدسی و الهی برخوردار است و در این راستا، هر فهم، ادراک و تفسیر اخلاقی، انسان‌شناختی، علمی و فلسفی که او را از این الوهیت بازدارد، وی را از هویت اصیل و خداگونه‌ی خود منحرف و شأن خلیفه‌اللهی او را انکار کرده است.

سرانجام به عنوان کلام پایانی، نکته‌ی دهم این مهم را باید تذکر دهد که: الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را مجموعه‌ای از حوزه‌های متنوع و متعدد می‌سازند. جهان‌بینی، انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی حاکم بر الگو مبانی فلسفی آن را می‌سازند؛ که طبیعتاً از درون منابع بومی‌مان استخراج می‌شوند و حوزه‌های خرد آن، مسائلی چون هویت، دین، سیاست، اقتصاد، طبیعت، اجتماع، زندگی، علم و غیره را در برمی‌گیرد. بنابراین شناخت هر یک از این حوزه‌ها، آسیب‌شناسی و بررسی چالش‌های هر یک و سرانجام ارائه راه‌حل برای رفع مشکلات موجود در هر حوزه که مانع رسیدن به آرمان‌های پیشرفت در الگوی اسلامی- ایرانی شده است، نیاز به مطالعه، تخصص و پژوهش‌های متنوعی از این قبیل پژوهش، دارد.



جمعه 22 دی 1396 | 9:49 | محمد . ش |